یکی دیگر از کتاب های مورد توجه رهبر انقلاب، کتاب دُنِ آرام است، این کتاب تاریخی، داستانی است در مورد انقلاب مردم شوروی که دریچه ای رو به ،اعتقادات و شیوه ی زندگی مردم روسیه در مقطع تاریخی خاص باز می کند.
رهبرانقلاب در دیدار با اعضای دفتر «ادبیات و هنر انقلاب» حوزه هنری فرمودند:
” گمان میکنم که هیچ تاریخی از انقلاب اکتبر شوروی نمیتواند گویاییِ آن رمانهایی را که در باب این تاریخ نوشته شده، داشته باشد. اگر شما این رمانها را خوانده باشید، میفهمید چه میگویم.”
مثلاً رمان «دُن آرام» را در نظر بگیرید، این رمان، یکی از رمانهای تبلیغاتی مارکسیستها در دوران اختناق رژیم شاه بود. این کتاب بااین که رمان بود، اما به عنوان تبلیغ به هم دیگر می دادند و مطالعه می کردند. اینها به قدری خوب نوشتند و انقلاب را خوب تصویر کردند که شما در این کتابها می توانید ابعاد این انقلاب را به آن عظمت پیدا کنید. البته نقطه ضعفهایش را هم در همین کتابها میشود فهمید؛ اگرچه آنکه نوشته، بهعنوان نقطهضعف ننوشته است ولی ما می توانیم این را بفهمیم.”
در مورد نویسنده
میخائیل شولوخف در ۲۴ ماه مه سال ۱۹۰۵ در روستای کروژلین واقع در بخش قزاق نشین وشنسکایا پابه عرصه وجود گذاشت. پدرش یک دهقان خرده مالک بود. میخائیل در سال ۱۹۱۸ به سبب در گرفتن جنگ داخلی در ناحیه دن ناچار درسش را ناتمام گذارد و به ارتش سرخ پیوست تا در نبرد هایی در برابر آخرین بازماندگان از هواخواهان ارتش سفید شرکت جوید. تأثیر این تجربه در آثار وی بطرز محسوسی آشکار است. وی نویسندهای واقع گرا بود و در داستانهایش به مردم و انقلاب اکتبر پرداخته است.
رمان حماسی «دُنِ آرام» از مهمترین آثار وی به شمار می رود که در چهار جلد از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰ به نویسندگی آن مشغول بود. از معروفترین داستان های کوتاه او داستان خال است که در دهه چهل شمسی در کتاب هفته ترجمه و چاپ شد. از دیگر آثار وی «آنها برای سرزمین پدریشان جنگیدند» و «زمین نوآباد» می باشد. شولوخف در سال ۱۹۴۱ برنده جایزه استالین و در سال ۱۹۶۰ برنده جایزه لنین در شوروی شد و در سال ۱۹۶۵ جایزه نوبل ادبیات به وی اهدا شد.
داستان «دُنِ آرام»
داستان کتاب با شرح خانواده ملوخوف شروع و خاتمه می یابد. خانوادهای که سالهاست در روستای تاتارسکی ساکنند. پانتلی ملوخف پدر این خانواده که از پدری قزاق و مادری ترک است پیرمردی خوش هیکل است، چهارشانه و استخوانی. ایلینیچنا همسرش پیرزنی که هرچند تندخویی شوهر زود او را پیرکرده اما هنوز ته چهرهای زیبا دارد. پسر بزرگترش پیوتر متأهل و شبیه مادر و پسر کوچکتر خانواده گریگوری که شش سال از برادر خود کوچکتر است اما یک سر و گردن از او قد بلندتر و در خصلت و خوی شبیه پدر. خانواده ملوخوف دو عضو دیگر نیز دارد. دونیا دختر خانواده و داریا همسر پیوتر.
گریگوری دومین فرزند و دومین پسر و آخرین پسر خانوادهاست. او دلباختهٔ زن همسایه به نام آکسیانا میشود. آکسیانا که از شوهر تندخو و بدرفتار خود استپان آستاخوف بیزار است، متقابلا به گریگوری دل می بازد و با او رابطه برقرار می کند. وقتی پدر گریگوری به رابطهٔ نامشروع این دو پی میبرد به اجبار گریگوری را به ازدواج با دختری پاکدامن به نام ناتالیاوا میدارد.
ولی گریگوری دل در گرو عشق آکسیانا دارد و با زن قانونی خود به سردی برخورد میکند. با شروع جنگ وقت آن می رسد که گریگوری کار در مزرعه را رها کند و به خدمت نیروهای نظامی روسیه اعزام شود. او میرود و خیلی زود جنگ جهانی اول شروع میشود. او در جنگ به مناسبت شجاعتش صلیب سن ژرژ می گیرد و به استواری و افسری میرسد.
با پیروزی اولیه نیروهای شورشی و ارتش سفید ژنرالهای سفید گریگوری را به دلیل سواد کمش به ستوانی (درجهای که قبلا داشت) تنزل میدهند و گریگوری می پذیرد. اما چندی بعد به صف بلشویکها می پیوندد و در نبردی با آنها هم قطار می گردد.
تراژدی ها شروع می شوند
انقلاب بلشویک فرا می رسد و سربازان در دو دسته سفیدها و سرخ ها با هم مبارزه می کنند و به کشتن یکدیگر مبادرت می ورزند. حوادث موافق نیروهای شورشی و ارتش سفید نیست. آن ها در برابر کمونیستها شکست میخورند و عقب مینشینند و فرماندهانشان میگریزند. گریگوری وقتی میبیند سفیدها و سرخها چگونه اسیران یکدیگر را که هموطن هستند میکشند، دلزده و دلخسته عزم خانه و کاشانه می کند.گریگوری به خانه میآید در حالی که پدرش، مادرش، برادرش، زن برادرش، پدرزنش و همسر قانونی اش را در طول داستان از دست داده است.
گریگوری می گریزد و چند ماهی با دسته ای یاغی همگام می شود. اما در نهایت برمی گردد و دلدادهٔ خود، آکسیانا را که همسرش مرده است برمی دارد و رو به سوی مقصدی (زندگی آرام) میرود. آکسینیا در این راه توسط نگهبانان سرخ کشته می شود و گریگوری او را دفن می کند و از آنجا می رود. گریگوری که همه چیزش را باخته است به خانه برمی گردد و در می یابد که دخترش نیز از بیماری جان سپردهاست.او پس از آن به آبادی مزرعه خویش میپردازد و زمان میگذرد و پسرش میشاتکا ازدواج میکند و برخلاف پدر، خانوادهای سرشار از عشق و شادی تشکیل میدهد. زمان میگذرد ولی دن همچنان آرام به مسیر خود به سوی دریا ادامه میدهد…
دوران سیاه بی دینی و ظهور کمونیست در روسیه
در رمان «دُنِ آرام»وضعیت آن زمان روسیه و از دست رفتن دین به معنای واقعی کلمه به تصویر کشیده می شود. فساد و بی بند و باری که زن و مرد را اسیر کرده است در جای جای کتاب به تصویر کشیده می شود روسیه که زمانی به مذهب ارتدوکس معروف بود و برای اخلاقیات ارزش قائل بود به جایی می رسد و تا جایی پیش می رود که دختر از شر پدر خود در امان باقی نمی ماند!
از دست رفتن اعتقادات در روسیه و به قدرت رسیدن حزب کمونیست و شروع دوران تازه ای در این کشور قدم به قدم در دن آرام به تصویر کشیده می شود و این تصویرسازی به قدری قدرتمند است که شما با خواندن این کتاب گاه خوشحال می شوید که در آن زمان روسیه و در آنجا نبوده اید…
شخصیت پردازی های قدرتمند
گریگوری ملوخوف که شاید بتوان او را پررنگ ترین عنصر این داستان معرفی کرد. جوانی است ،با خلق و خوی وحشی جوانی که پایبند و مقید به بسیاری از اصولی که در جامعه آنروزشان حکمفرماست ،نیست. او به نوعی در تفکرات کمونیستی و دین گریزی موجود در جامعه فرو رفته است. گریگوری جوانی مغرور، تند خو، عصبانی مزاج ، جسور و بسیار بی پروا است.
داستان در ابتدا با شباهت دادن او به پدرش آغاز میشود و پدر قزاقی است که در جنگ های امپراتوری تزارها شرکت داشته و نشانهای افتخار بیشماری دارد، پیرمردی که به زاد و بومش که همان ناحیه استپ حومه رود دن در روسیه است، علاقه فراوانی دارد. این علاقه به سرزمین مادری را گریگوری نیز از پدر به ارث برده و نویسنده این حس درونی گریگوری را بارها و بارها در طول داستان با قرار دادن وی در موقعیتهای مختلف جنگ یا برخورد با افراد گوناگون به نمایش میگذارد.
نویسنده این رمان از تمام امکاناتی که در اختیار داشته برای پردازش شخصیتهایش در این رمان استفاده کرده که در بیشتر موارد موفق بوده. برای این در بیشتر مواقع عنوان شد که در بعضی موارد چنان ریزبینانه و مو به مو به توصیف کاراکترها و خصوصیات آنها و البته مکانها و موقعیتها پرداخته که ممکن است با توجه به سلایق خوانندگان امروزی اضافه گویی به نظر برسد و خسته کننده. البته توصیفات غیر مستقیم و بسیار زیبایی نیز در طول داستان برای نشان دادن ظاهر افراد آورده شده که به زیبایی داستان کمک دو چندان میکند.
تنها زن عفیف داستان
ناتالیا همسر گریگوری تنها زن عفیف و با حیای این داستان است و شاید در ظاهر به نسبت اکسیانا زن بی بند و بار همسایه خیلی به چشم نیاید ولی این زن در سراسر ماجرا و حتی آن زمان که هیچ یک از افراد خانواده هیچ قید و بندی را رعایت نمی کند حریم خانه و خانواده را حفظ می کند و اجازه نمی دهد بی عفتی او را از وظایفش نسبت به خانه و خانواده باز دارد.
مهم ترین دغدغه ی این زن بعد از نا امید شدن از شوهر بی بند و بارش، رسیدگی به فرزندانش است او تا آخرین نفس به خاطر اعتقاداتش می جنگد و هر چند که در این راه جان می بازد اما دست از شرافتش نمی کشد… در جایی وقتی خبر مرگ ناتالیا و چگونگی این اتفاق را می شنود به قدری دگرگون می شود که می گوید کاش ناتالیا به من خیانت می کرد اما اینطور با مرگ آرام و نجیبانه اش تحقیرم نمی کرد…
به تصویر کشیدن جنگ های پی در پی
از دیگر مواردی که نویسنده این رمان شخصیتهای داستانش را مورد آزمون قرار داده رویارویی و تلاش آنها برای ادامه زندگی در شرایط سخت و ناگوار جنگ است. جنگی که در آن موازنه قدرت مدام تغییر میکند گاه به نفع قزاقان یا همین هواداران سلطنت تزارها و سرخها یا همان بلشویکهاست. سپاهیانی که گاه در موضع پیروزیاند گاه در موضع شکست. گاه در حال پیشرویاند گاه عقب نشینی.
و مردمی که مدام متأثر این شکستها و پیروزی ها هستند. بعنوان مثال میتوان به اولین استیلای سرخ ها بر تاتارسکی اشاره کرد. صحنهای که ایوان الکسییویچ بعنوان سرکرده سرخ ها در منطقه انتخاب شده و عدهای از همشهریانش را به جرمهای مختلف دستگیر و به مسلخ می فرستد…
حماسه ای تکرار نشدنی
این کتاب با جذابیت ها شخصیت پردازی های خود مخاطب را به دورانی می برد که در آن مردم ارزش های اخلاقی و دینی را رها کرده اند و به نوعی خودشان هم رها کرده اند و تنها چیزی که برایشان باقی مانده دفاع از وطن است در مقابل دشمنان خودی! این کتاب که جزو آثار برجسته ی دنیای ادبیات است مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و تاریخ دانان قرار گرفته است.
رهبر انقلاب در جایی بیان میکنند:
” دن آرام، یکی از بهترین رمانهای دنیاست، البته جلد اولش بهتر است. این را من پیش از انقلاب خواندم. چرا منِ آخوند در یک کشور اسلامی کتاب دن آرام را می خوانم؟ اگر جاذبه نداشته باشد، اگر این کتاب لایق خواندن نباشد، یک نفر مثل من نمیرود آن را بخواند. اهمیت دُنِ آرام، «شولوخف» بهخاطر این است که چفت و بند داستانى اینها خیلى محکم است؛ یعنى همه جاى این داستان، صحیح پیش آمده است.”
فاطمه قاسم آبادی _ تحریریه سایت با حجاب